وقت آن است بپذیریم مادامی که جامعه و اطرافیان ما بزرگ باشند ما هم بزرگ خواهیم بود!!! به قلم پژمان رستگار تلزالی
وقت آن است بپذیریم مادامی که جامعه و اطرافیان ما بزرگ باشند ما هم بزرگ خواهیم بود!!! به قلم پژمان رستگار تلزالی

به گزارش پایگاه خبری فریاد جنوب ؛یکی از مخاطبین این پایگاه خبری مقاله ای در اختیار این پایگاه خبری قرار داده که عینا منتشر می گردد،لذا این  پایگاه خبری قسمتی یا تمام آن را رد یا تایید نمی کند ومخاطبین می توانند با ارسال یادداست آن را نقد یا تایید کنند ازدیارآب وافتاب ومهربانی وسرزمین […]

به گزارش پایگاه خبری فریاد جنوب ؛یکی از مخاطبین این پایگاه خبری مقاله ای در اختیار این پایگاه خبری قرار داده که عینا منتشر می گردد،لذا این  پایگاه خبری قسمتی یا تمام آن را رد یا تایید نمی کند ومخاطبین می توانند با ارسال یادداست آن را نقد یا تایید کنند

ازدیارآب وافتاب ومهربانی وسرزمین کمانداران خورشید
عرض سلام وادب و احترام به پیشگاه شما دنانشینان داناو دانایان دنانشین.

از فرزند کوچک سرزمین آریوبرزن، به شما بزرگان دنای پر افتخار سخنی پر از بغض از قهقرای وجودم دارم که گویا این سخن سر دراز دارد!!!به حافظه ام که رجوع میکنم نا خداگاه به ذهنم خطور میکند که افرادی برای سکان داری نمایندگی بویراحمد و دنا، از واژه های عدالت،شایسته سالاری،عدم تبعیض و مبارزه با رانت و فساد و انحصار، سخن ساری و جاری میکردند،پیش خودم گمان میکردم دیگر فقروفلاکت و بدبختی تمام شد و با ورود به رنسانسی از تاریخ،این استان در انزوا مانده و طاعون زده در ریل پیشرفت و توسعه قرار میگیرد،ولی وقتی همان افراد بر اریکه قدرت تکیه دادند و طعم لذیذ و شیرین آن زیر دندان هایشان مبرهن شد گویا خوابی پر از آمالهای دست نیافتی دیده بودم و با یک لیوان آب سرد خود را تسکین دادم…
اضطراب  و فساد و بی اخلاقی و بی تفاوتی و دزدی وکودک آزاری و غم و مصیبت و نکبت و فلاکت و بلایای طبیعی در این استان تمامی ندارد که ندارد!!!ترس و اضطراب را در خونمان تزریق کرده اند هر روز نوبتی سر وقت، سراغمان می آید!!!بغض و عصیان و نفرتی ناخواسته در من خرناس میکشد و با خود این سوال کلیشه ای را تکرار میکنم*چه باید کرد؟ سوالی که در جلسات خصوصی  تصمیم گیران مدعی  مطرح میشود و برخی از همین سردمداران، که سالهاست با اقدامات نا پخته شان دست به مرگ سیاسی زده اند با حساب و کتاب های نارس چانه شان را بالا می کشیدند و گودی چشماهایشان عمیق تر می شد و در حالی که رگ گردنشان باد کرده،با قاطعیت از خوانده هایشان سخن میگفتند که بوی تعفن،بیهودگی و خودشیفتگی اش حالم را به هم می زد و هنوز در افکار منجمد شده ای که
تاریخ انقضایش سالهاست به پایان رسیده سیر میکنند و وقتی از راهکارهای نصفه و نیمه شان می پرسیم،کوچکترین ارایه طریقی ندارد و این تنها مشتی است نمونه خروار، که حتی شنیدنش موجب ملال است…
چرا هیچ کس پاسخگوی پیامد ها و خروجیهای  استان  نیست؟؟؟

چرا هیچ کس مسئولیت بلاتکلیفی نسل آینده را بر عهده نمی گیرد؟؟؟

به نظر می رسد هیچ صاحب منصبی در این استان اشتباه نکرده و نمی کند!!!آن وقت تا دلتان بخواهد فتوا صادر میشود…
آیا وقت آن نیست بپذیریم مادامی که جامعه و اطرافیان ما بزرگ باشند ما هم بزرگ خواهیم بود!!!

آیا وقت آن نیست از شخصیت نام آشنایی چون دکتر بهرامی که دستی بر پیاله فرهنگ وتوسعه و همچنین اهل تعمق و تفحص هستند برای برون رفت از این مشکل خود ساخته استفاده کنیم؟

آن هم مدیری که سراسر شور بود و شعور…. شور کار کردن و خدمت بی منت و سرشار از عاطفه و لبریز از مهربانی و شعور اسلامی و ایرانی…
بغض هایم از حوصله قلم این حقیر عاجز است ناگزیر از خداوند دادار دادگستر اکسیر آفرین برای این سرزمین محروم ولیکن پرفتوح آرزوی چشم اندازی پر از فخر و عزت خواستارم…

دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود. چوایران نباشد تن من مباد

پژمان رستگار تلزالی:فعال دانشجویی