با تکیه برمنطق ، ۱۳ به در را به ۱۳ به بعد موکول نماییم
با تکیه برمنطق ، ۱۳ به در را به ۱۳ به بعد موکول نماییم
کرونا که آمد ، جهان در خواب ِ ترد و نازکی غوطه ور بود . خفاش در هیچ سطری از سطور ِ نگاشته ها و اخبار وجود نداشت .این مدل از ماسک ها بی اهمیت بودند . کرونا ، ابتدا غریب ، ناآشنا و مضحک به نظر می رسید. تااینکه سایه ی تاریک ، سیاه و سنگینش بر صدر و پیشانی اخبار جهان قرار گرفت . جهان ، جهان را متهم نمود ‌. باز عده ای از عطاری های کشور من هنوز از نسخه ی شفابخش خویش می گفتند و کم نبودند کسانیکه سیر ، زنجبیل و ماسک و..... را خریدند و انبار و احتکار نمودند‌‌‌‌

پایگاه تحلیلی خبری فریادجنوبfaryadejonoob.ir

از زمان ِشروع تا پایان ِ مبهم و نامعلوم ِ تکرارشده ترین و آشنا ترین واژه در اخبار ِ جهان ( کرونا) حرف های کارشناسانه و متخصصانه ی مفید ی بیان شده است .در استان ما ، استاندارمحترم ، کمیته های مربوطه و کادر پزشکی استان سنگ تمام گذاشتند…دست مریزادشان باد .اما ! اما ! اما !

حرف از من ، شما و انسانهایی که خود ، برای مرگ خویش نقشه می کشیم.
واین عجیب ترین روی سکه ی این اتفاق ِ تلخ تاریخی است ‌.
که بشری دانسته و خودآگاه ، به سوی مرگ خویش و همنوعانش خیز برمی دارد .
حرف ، حرف ِ تلخیست ، اما طعم و مزه ی این حقیقت را با خود دارد که همه چیز در دستان ِ اراده ، اگاهی و فرهنگ ما می چرخد .
امسال ، پایان زمستانیِ سخت و پرملال را تجربه کردیم .اکنون بهار فرارسیده است .بااینکه طبیعت شهرم دلکش و دلچسب است ،ولی باز هیچ چیز معلوم و روشن نیست .در وطنم ، پازل ِ زندگی خیلی از خانواده ها به جهت ویروس مرگبار کرونا ، جاهای خالی و غمبار ِ زیادی داره …دستها از هم فاصله دار و قلبها غصه دار گشته اند.

تو شاید سرفه نمی کنی ، اما به یقین در این روزهای تبدار و استرس زا ، تب ِ سفره ها ی خالی ِقرنطینه شده را نیزباخود داری .

من نیز ماسک ِ سفید ِ ماست مانندم را از صورت خودم و چهره ی قلمم به کنار می زنم تا بدون ماسک و بدون روکش ، رودررو حرفها نه بل دردهای مشترک همنوعانم را تحریر و تقریر نمایم . دردهای خودساز و خودسوز را . دردهای دامنه دار را . دردهای انتخاب چاه را به جای راه را . دردهای دانستن و عمل نکردن را . دردهای سوال های بی نیاز از پاسخ را ….

این روزها که جهان بدحال است ، و تمام کشورها قلبشان درد گرفته است ، بدون آنکه ژست ِ مجازی بگیریم، برای خودمان و دیگران در عمل سلامتی تعارف کنیم . به کشور ِ چشم بادامی ها ( کره جنوبی ) نیم نگاهی سطحی داشته باشیم .همان مردمی که هوشمندانه و آگاهانه در مهار کردن ِ ویروس کرونا اقدام کرده اند.بابیرون زدن از خانه ، گلوله ی برفی ِ کرونا را ، به بهمنی کشنده و نابوده کننده تبدیل نکنیم . صد افسوس ! بر ما و برای ما که تعطیلی ها را صرفا فرصتی برای تفریح و استراحت پنداشتیم.

یادتان می آید همین روزهای نه چندان دور ، که برای آوردن گیت ها ی تست کرونا دیر نشده بود، یک عدد سیر برای خود یک شیر شده بود و چیزی نمانده بود تا برگرده ی خوش خیالی عوام سوار گردند و برای شکست کرونا، نعره ی یک شیر سر دهند.

حتما در گوشه ای از برگ تاریخ ِ سال ِکرونایی ، یک قلم به دست ِ ِ آگاه و منصف پیدا می شود و می نگارد که آن روزها که سیلاب ِ کرونا داشت ۲۰۵ کشور مستقل ِ دنیا را در می نوردید ، در کشور ِ من در درون عطاری ها ، سیرها ازقیمت ِ گزاف ِ خویش سیر نمی شدند .
اما امروزه ثابت شده است که شیر واقعی ، شعورمردم است .
آری ! وقتی تدبیرها رها شوند و عقل ها به جای نقد ، نقل و نقض شوند ، خرافات و پوپولیسم ، چهره ی رخشان ِعلم و دانش را خراش می دهد ، خط می اندازد و چشمان ِ حقیقت را کور می کند .آنگه دلالان و صرافان با مدلی دیگرگونه و عوام فریبانه ، ماسک ِ دلسوزی و همدردی به صورت می زنند وبرای چپاول ِ ته مانده ی دارایی بیچارگان به قلب بازار می زنند .
کرونا که آمد ، جهان در خواب ِ ترد و نازکی غوطه ور بود . خفاش در هیچ سطری از سطور ِ نگاشته ها و اخبار وجود نداشت .این مدل از ماسک ها بی اهمیت بودند . کرونا ، ابتدا غریب ، ناآشنا و مضحک به نظر می رسید. تااینکه سایه ی تاریک ، سیاه و سنگینش بر صدر و پیشانی اخبار جهان قرار گرفت . جهان ، جهان را متهم نمود ‌. باز عده ای از عطاری های کشور من هنوز از نسخه ی شفابخش خویش می گفتند و کم نبودند کسانیکه سیر ، زنجبیل و ماسک و….. را خریدند و انبار و احتکار نمودند‌‌‌‌.

افسوسانه تر ! اینکه ما نخواستیم رعایت کنیم ، تا جاده هامان را بستند و گرد تا گرد ِ شهرها و روستاهامان دیوار کشیدند و این پاشنه ی آشیل ِ پرزخمی برای فرهنگ ما خواهدماند.

باید اموخته می شد که قرنطینه معادل زندان و اسارت نیست .بلکه متد و شیوه ای است ارزان برای لمس آزادی و رهایی .

بایستی از همان اول تشریح و تبیین می شد که قرنطینه یک نوع مهارت ورزی زندگی است .

قرنطینه ، یک لایه ی دیدنی و کارساز از فرهنگ است . ابتدا باید آموخته می شد هیچ وقت آزادی ات را سلب نمی کند . بلکه قرنطینه ، آزادی بخش و ناجی است . باید این فرهنگ نهادینه میشد تا قرنطینه را مثل کشور چشم بادامی ها ( کره ی جنوبی) به اختیار برگزینیم نه مثل هند و…به اجبار و تحمیل و تهدید ….

همه چیز از وجود فرهنگ، ترمیم و زیبا و مستحکم می شود . و فرهنگ با شلاق ، پول قابل خریدن و انتقال نیست .به قول دکتر اسلامی ندوشن :فرهنگ ، ملات ِ زندگی است.

در میدان داری کرونا ، فنا و بقای فرهنگ ها و باورها دیده می شود …مدل واکنش دولتمردان و مردم ، خود جلوه ای از فرهنگ غنی و فقیر مردم یک کشور است .
هرچند ندیدن زحمات و تلاش های دولتمردان ، استانداران وپزشکان و پرستاران این مدافعان سلامت ، تخطئه کردن تاریخ است .

قرنطینه ، سلامت زا و سلامت آور است . کارآمدترین مسیر برای رسیدن به هدف ( قطع زنجیره ی ویروس کرونا ) می باشد .

امروز باز دریابیم ، ویروس ِکرونا، خیمه اش را در کشورها و شهرهایی که رعایت نمی کنند تا بی نهایت و بی سرانجام برپا خواهد نمود .
بهوش باشیم ، بمب ِ کرونا خنثی نشده است . زمان ، زمان رعایت کردن است نه زمان روایت کردن …
ماندن در سنگر ِ خانه ، کلیدی ترین حلقه ی محور ِ مقاومت در برابر ویروس ِ کروناست .

کرونا ، از سهل انگاری و اشتباه بشر ، سربلند کرد و سریع خیز برداشت تا مالک ِ جهان گردد. وباز قبض و بسطش در دست همین بشر است .

زمان ، زمان اعتراض و انتقاد نیست . زمان همکاری و همراهی است .
خود مردم ، فاز آغازین و نهایی ِ استراتژی نجات بخش هر کشوری در مقابل زنجیره ی کرونا می باشند .

هیچ چیز اندوه بار تر ، شرمسارتر و فرهنگ ستیز تر از دورهمی های ۱۳ به در امسال نیست .

با خط کشیدن بر ۱۳ به در ِ امسال ، تراز آگاهی و فرهنگ ِ خویش را ترسیم و تقویت نماییم .ماندن در خانه به معنای زدودن سنت کهن نیست .

اجازه ندهیم ، با سهل انگاری و حضور نیم روزه یا یک روزه( ۱۳ بدر) عاطفه ها رنگ ببازند و تاریخ ، کاتالوگی از اشتباهات این روزهای ما را در فرداها با تحقیر و سرافکندگی به عنوان اسلاف برای اخلاف ِ ما مرور نماید.
داروی ترس تزریق نکنیم اما این ویروس کشنده را دست کم نگیریم

ما گاها عادت کرده ایم احساسات مقصرتراشیمان گل کند اما به حقیقت که 👇🏻

همه حمال ِ عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگران چه زنیم

سیزده به بعدتان قشنگ باد

دلشاد و تندرست بمانید

سیدابوتراب دولتخواه