به بهانه هشت مارس؛ روز جهانی زن.. برای کی بِنو های ایل ایمان محمدپورفتح به مناسبت این روز و به پاس زحماتی که زنان ایل برای حفاظت از هویتهای بومی متحمل میشوند، قصد دارم به عنوان عشایرزادهای حقیر که قوانین طبیعت را تا حدودی میداند و سراسیمگی مورچهها را در زیر بارش […]
به بهانه هشت مارس؛ روز جهانی زن..
برای کی بِنو های ایل
ایمان محمدپورفتح
به مناسبت این روز و به پاس زحماتی که زنان ایل برای حفاظت از هویتهای بومی متحمل میشوند، قصد دارم به عنوان عشایرزادهای حقیر که قوانین طبیعت را تا حدودی میداند و سراسیمگی مورچهها را در زیر بارش باران به کرات دیده است و دلواپسی پرنده گان را در صدایشان میفهمد، چند سطری هر چند کوتاه خطاب به «کی بنوهای» ایلم بنویسم که هر چه داریم حاصل زحمات و خون دل خوردن انهاست و بس…
«کی بنوی» نجیب و مهمان نواز ایلم؛
قرار نیست من بنویسم وتو بخوانی! فقط مینویسم که شاید اندکی جبران زحمت کرده باشم و دلم آرام بگیرد که نمیگیرد…
«کی بنوی» ایل!
ای یادگار زیبای روزهای خوب خومی و دنا!
هر چند، چند صباحی است که دیگرصدای لالایی شما، را در دل شبهای سرد دامنههای خومی و دنا، از «ورد» ایل که وسعتی به پهنای طبیعت سرسبز دامنههای زاگرس داشت، نمیشنوم. ان هم به این دلیل که ایل و ایلیاتی ترک دیار کردهاند و گوش آنها حتی به نالههای عاشقانه و سوزناک کبکهایی که سالها بسان یار خوش خط و خال به انها دل بسته بودند، هم بدهکار نبوده و نیست، اما هنوز صدای زمزمه «متیل»های شبانه شماها، کنار «چاله های تشی» که گرمای انها رقابت تنگاتنگی داشت با گرمای وجود ایلیاتیها، بامن است.
اری، اگرایل نیست، شما هستید.
ایل نیست! اما هنوز میتوانم همهی هویت فراموش شده ایلم را با حضور در «ورد» خیال خودم لمس کنم! میدانی چرا؟ چون صدای نفسهای شما در «ورد» خیالم زمزمههای عاشقانهی ایل را همچنان سر میدهد. و هنوز هم برای زنده نگه داشتن یاد ایل و ایلیاتی، تنها میتوانم درحسرت آن روزها، به ان صداها گوش دهم و اشک بریزم. و به یاد ان روزها، حلقه گلی ازمیخک را بسان شما «کی بنو»های ایل، به گردنم بیاویزم، تابرای همیشه بوی ایل را، بوی یکرنگی را احساس کنم. تا عطر صداقت نفسهای مهربان «کی بنوی» ایل را در بطن وجود خود احساس کرده ونام مقدسش را لابه لای سجّادهی عشق وایمانم بپرستم..
«کی بنوی» ایل؛
وقتی همه این مهر، محبت و زحمت را در یک کفه ترازو میگذارم، در کفه دیگر ترازو چیزی به اسم جبران زحمت نمیبینم که هیچ، ظلم میبینم و ظلم میبینم و ظلم!!!
ایا این همه ظلم زمانه، رواست در حق شماها که حافظان هویت بومی ایل هستید؟؟
«کی بنوی» مظلوم زمانه؛
دلم تنگ است و همچنان میسوزد از ظلم روا گشته بر شما در طول تاریخ.
هوای چشمانم ابریست و گاهی هم بارانی…
حتی واژهها هم در مقابل عظمت و شکوه شما، سر تعظیم فرود آوردهاند و یاری نمیکنند قلمی را که خسته از ناملایمات روزگار، همچنان بسان اسب تیزپای ایلیاتی میتازد.
با این وجود، تنها و تنها میتوانم بگویم شرمندهام و عذرخواهی میکنم بابت همه ظلمهای روا گشته بر شماها توسط هم جنسانم…
شرمندهام که در مقابل مهر و محبت و حفظ هویت، پاسخی جز ظلم ندیدید..
هر چند که نه شرمندگی چیزی را عوض میکند و نه عذرخواهی مرحمی بر زخمهای شماهاست، اما فی الحال تنها کاریست که از عهده آن به راحتی بر میآیم…
شاد باشید و سربلند
فرزند کوچ شما؛
ایمان محمدپورفتح
دامنههای زیبای خامی
*کی بنو = کدبانو، مادر خانه
**ورد = محل اسکان ایل در ییلاق و قشلاق