خشم، علل و عوامل خشونت(بخش اول)
خشم، علل و عوامل خشونت(بخش اول)

” نویسنده دکتر سیده رقیه پناهی عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی” پایگاه تحلیلی خبری فریاد جنوب faryadejonoob.ir ” خشم” در نگاه کلی به چه معناست خشم احساسی است ناشی از شکست و سرخوردگی که در دو سر طیف رنجش ملایم تا خشم شدید قرار میگیرد. ” رنجش ملایم” ممکن است منجر به خشم نهانی […]

” نویسنده دکتر سیده رقیه پناهی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی”

پایگاه تحلیلی خبری فریاد جنوب faryadejonoob.ir

” خشم” در نگاه کلی به چه معناست
خشم احساسی است ناشی از شکست و سرخوردگی که در دو سر طیف رنجش ملایم تا خشم شدید قرار میگیرد.

” رنجش ملایم” ممکن است منجر به خشم نهانی و یا اضطراب شود، اما غصب شدید ممکن است فرد را در مسیر انتخاب های متفاوت و نادرستی قرار دهد، و منجر به رفتارهای پرخاشگرانه و خطرناک شود که هزینه چنین رفتارهای برای خود فرد و خانواده سنگین خواهد بود.

چه بسترهای در جامعه برای مدیریت ” خشم” نیاز است؟؟
سخن از بسترها یعنی در جامعه باید بسترهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی ،روحی و روانی مهیا باشد

در این مقاله قصد دارم به بررسی انواع خشم بپردازم

خشم واکنشی است در پاسخ به سرخوردگی و شکست.
گاهی علت خشم، تصور بی عدالتی ست که بر فرد حادث شده و چون فرد قادر نبوده است اعتراض خود را بیان کند
در قالب خشم تظاهر می یابد.

گاهی ریشه ی خشم ” در توقعات عصبی است، وقتی فرد در رویاها و افکارش خواستار موقعیت دلخواه و یا وضعیت بهتری است.
بهر طریق عملی نشدن این افکار بر عصبانیت او می افزاید، و ” از اثراث مضر توقعات عصبی احساس خستگی مدام است.”
فرد عصبی بدلیل فقدان تمرکز، شناخت شفافی از احساسات واقعی خود ندارد و بهمین دلیل به ندرت در تصمیم گیرهایش درست عمل میکند، و معمولا تصمیم گیرهای پرهزینه ای دارد.

“توقعات عصبی” گاه تصویری در ذهنمان ایجاد میکند،که با واقعیت های روزمره مان همخوانی ندارد و باعث اغتشاش تصویری درون ذهنی و خارج از ذهن ” دنیای واقعی” میشود این وضعیت منجر به مستاصل شدن فرد میشود و شروعی برای خشم و وسواس های روانی.

شخص عصبی توقعات نامحدود و دور از واقعیتی از خود دارد،که برآورده نشدن این توقعات عصبانیتش را دوچندان میکند، به عنوان مثال توقع دارد مدیر توانمندی باشد، یا پدری مسول، و یا در زمینه های مختلف صاحب نظر و صاحب کلام باشد.
” این تیپ انسان ها” که به حکم ” باید و نباید” های ذهنی خود زیست میکنند، همیشه بدور از دنیای واقعی هستند و خشم اولین وضعیت روزمره شان است.

“تیپ شخصیتی مهرطلب”

این تیپ معتقد هستند که کلید حل تمام مشکلات عشق است و باز در دنیایی ذهنی خود و توقعات ذهنی خود زیست میکنند. ( بخش مهمی از عشق در ذهن میگذره)
و وقتی متوجه می شوند که آنطور که باید عشق و مهربانی پاسخ مورد انتظارش نبوده، مدام خود را سرزنش میکنند و احساس گناه و تحقیر شدن دارند.
” تیپ شخصیتی عزت طلب”

این تیپ شخصیتی استقلال و آزادی را مهمترین مطلوب زندگی خود میداند از دیکتاتورهای درونی و بایدهای بیرونی تمرد میکند و از هرگونه فشار و اجباری و محدویتی بیزار است و اعتراض میکند و گاهی هم مبارزه میکنند، این تیپ شخصیتی لجباز است و هر آنچه از او بخواهند عکسش را انجام می دهد و به سادگی تسلیم نمیشود.

اگر بپذیریم که علت رفتارهای منجر به خودکشی، دیگر کشی، “مدیریت نکردن خشم” است، آیا بدین معنی است که تمام کسانیکه مرتکب این خطاها می شوندمشکلات روحی و روانی دارند؟

《مارتا نوسبام》می گوید👇

درمیان تمام احساساتمان هیچ احساسی به اندازه ” خشم” نیازمند بازاندیشی جدی در روش ها نیست
فرد خشگمین بدنبال نوعی تقاص گرفتن است:
مارتا نوسبام تاکید میکند آرزوی فرد برای تقاص گرفتن می تواند نامحسوس و پنهان باشد. شاید بخواهد قانون یا حتی نوعی عدالت الهی به‌جایش انتقام بگیرد.
مشکل اصلی اینجاست که ایده ” تقاص” گرفتن راهگشا نیست و آیا ایده خون در مقابل خون، رنج در مقابل رنج، ایده مناسبی می تواند باشد؟

“مارتا نوسبام” می گوید فرد خشمگین آسیب دیده دیر یا زود به یک “سه راهی” می رسد

“مسیر اول” مسیر خود محورانه و تنگ نظرانه است که شخص تصور میکند همه چیز درباره خودش و مرتبه ی اجتماعی ش است.

” مسیر دوم”فرد توجه اش را معطوف به خطایی اولیه میکند؛ مثلا قتل یا تجاوز
شخص در مسیر تقاص گرفتن گام برمیدارد، در اینجا ” منطق تفکر” بی معناست، جان در مقابل جان” رنج‌در مقابل رنج”

” مسیر سوم”
در این وضعیت فرد خشمگین عقلانیت به خرج می دهد پس از بررسی و کنارگذاشتن دو مسیر قبلی، درمی‌یابد که مسیر سومی نیز هست که طی کردنش به سود همه است. در این وضعیت شخص توجه ش را معطوف به آینده می سازد و تصمیم میگیرید که از منظر امور در آینده، هم معنادار باشد و هم مفید. در این مسیر تنبیه خطاکار عامل بازدارنده است و نه انتقام جویانه.

براستی در زندگی روزمره مان چقدر بر احساس خشم خویش فایق امده ایم ؟؟

خروجی خشم و عواقب کنترل نکردن خشم چقدر بر روح و جان ما اثر میگذارد و متضرر اصلی داستان چه کسی است

ایا خشمگین بودن و ازار دادن به اصالتهای فردی و شخصیتی و خانوادگی ما ارتباط دارد؟

ادامه دارد…….

با الهام از کتاب شخصیت عصبی دوران ما .