از ترافیک برای دیدن طناب دارتا دیدن دستمال های خوش رنگ محلی اقوام
از ترافیک برای دیدن طناب دارتا دیدن دستمال های خوش رنگ محلی اقوام

فریاد جنوب ، مطلبی را که می خوانید، از سری یادداشتهای ارسالی مخاطبین این پایگاه خبری است . لذا تمام یا قسمتی از آن توسط این پایگاه رد یا  تائید نمی شود مخاطبان عزیز می توانند ، با ارسال مطالب خود آن را نقد یا تائید نمایند . چه فرسنگ ها از آئین و فرهنگ […]

فریاد جنوب ، مطلبی را که می خوانید، از سری یادداشتهای ارسالی مخاطبین این پایگاه خبری است . لذا تمام یا قسمتی از آن توسط این پایگاه رد یا  تائید نمی شود مخاطبان عزیز می توانند ، با ارسال مطالب خود آن را نقد یا تائید نمایند .

چه فرسنگ ها از آئین و فرهنگ و هویتمان فاصله گرفته ایم و به ملتی رسیده ایم که حاضر شده ایم بامدادها را به سحرها پیوند بزنیم و پیش از طلوع آفتاب، به مهمانی مرگ و به دیدار چوبه دار و به تماشای سرنوشت یک اعدامی برویم و به چنین زندگانی نیز افتخار کنیم؛ در حالی که ما فرزندِ شادی بوده ایم و همواره صبح را با لبخند و دیدن تصویر مهربانی پلک می زدیم اما اکنون هم آغوش غم شده ایم و با شادی در تحریم و کشاکشیم.
.
چه روزگاری زیر این آسمان آبی خدا، برای یکدیگر ساخته ایم که ساعت ها پشت ترافیک و به انتظار، عمرمان بر باد می رود، بی آنکه حاصل گذر عمرمان آرامش، لبخند و خوشبختی باشد؛ وقتی که ماحصل این صف های طولانی در این روزها تبدیل به تامین مایحتاج خانواده ایست که درد را از هر طرف میخوانند درد است و نان را از هر طرف مزمزه می کنند نان!
.
و چه ساعت ها نه از فرط شادی و لذت، که از شدت استرس و نگرانی شب را به صبح چشم در چشم ستاره و آسمان دوخته ایم که چه زمانی کارت یارانه، شارژ می شود تا روح و روان و ذهن خسته یمان چون مسکنی زودگذر تقویت شود و مرهمی باشند بر زخم خانواده های که از جمع های ما بودنشان، من شدن باقی مانده است !
.
با وجود قهوه تلخ این زمانه…
اما باید به شور و شعور مجموعه خوش فکر، توانمند و فعال *میراث_فرهنگی_استان* درود فرستاد که در شرایطی که کشور زیر نامهربانی ها، تحریم و فشارهای اقتصادی داخلی و خارجی؛ اینچنین اَخم به اَبرویش نشسته و لبان سرخش زغم، کبود شده و چشمانش ز شدت ثروت، به آب مروارید جوشیده است؛ با برگزاری *جشنواره_کوچ* در استانی کوچک، پذیرای اقوامی شده است که با موسیقی سنتی و لباس های محلی خوش رنگ و آئین های بومی و محلی بار دیگر اصالت و فرهنگ ایرانی را در کنار سفره های خانواده های ایرانی زنده نگه داشتند تا به حقیقت یاسوج، تجلی قلب ایران و دربرگیرنده این شعار *80 میلیون نفر، یک ملت، یک نبض* شود.
.
برای اولین بار در تاریخ استان و یاسوج بوده است که این بار، مردم با فرهنگ این دیار نه برای تماشای مرگ، بلکه به تماشای زندگانی و لبخند، ساعت ها پشت ترافیک ماندند تا لحظاتی به دور از تمام تلخی های این روزها، کمی در کنار خانواده های که روز به روز جمعیتشان کمتر و هم کلامیشان کم رنگتر می شود، دمی فنجان آرامش بچشند و روحشان با مهر و صفا همچون شاخه زیتون آشتنی کنند.
.
به دور از دسته بندی های سیاسی و بدون توجه به طبقه بندی های اجتماعی این مردم بودند که آمدند و برای هر چه باشکوه تر شدن این جشنواره، *حماسه_شادی* آفریدند و صف به صف، شانه به شانه هم ایستادند تا این بار نه برای دیدن طناب دار، بلکه برای شنیدن صدای روح بخش ساز و آواز موسیقی اصیل ایرانی و برای دیدن فراز و فرود های دستمال های خوش رنگ محلی اقوام، در دفتر خاطرات عمر خود لحظاتی به یاد ماندنی را ثبت کنند تا فرزندانشان این سنت مقدس را از یاد نبردند که این قوم از دیرباز با شادی و آرامش و صلح و دوستی همسایه بوده است.
.
در شرایطی که خاک پاک میهن مورد تهدید و فشار و نامهربانی های دوست و دشمن است اما *جشنواره_کوچ* توانست دست به رسالتی بزرگ، مانا و با ارزش بزند و سیمای از وحدت و اتحاد و همبستگی تمام اقوام ایرانی را زیر پرچم سه رنگ مقدس و خوش رنگی که بر بام پارک ولایت یاسوج، شرافتمندانه و عزتمندانه به اهتزاز در آمده بود را به تصویر بکشاند تا همچنان ایران، مرز پر گهر و جاودان این هستی باقی بماند.
.
در پایان باید از تمام دست اندرکاران مجموعه ارزشمند، متخصص و خوش فکر و خوش ذوق *اداره_کل_میراث_فرهنگی_صنایع دستی_و_گردشگری_استان* به ویژه مدیرکل این مجموعه *مهندس_محمود_باقری * صمیمانه تقدیر و تشکر کرد که ثابت کردند به عمل کار برآید به سخندانی نیست و با همکاری و استفاده از تمام ظرفیت های فراموش شده این سرزمین، با وجود تنگناهای مالی که در تار و پود کشور رخنه کرده است، باز هم می توان به این مردم *لبخند_شور_نشاط_و_مهربانی* هدیه داد و جمع های تک نفره را به خانواده های بزرگ در یک دوره همی اصیل ایرانی با حفظ هویت ایرانی_اسلامی تبدیل کرد تا این بار این *باقری مو سپید شده باشد* که با خدمات ماندگار و برگزاری چنین جشنواره آبرومندانه و تحسین برانگیزی در استانی کوچک نه تنها باعث *تحسین معاون رئیس جمهور در پایتخت شود* بلکه به عنوان نماینده استان در برابر تمام اقوام ایرانی، میزبانی شایسته لقب گیرد و *رو سپیدمان کند.*
.
جناب باقری؛ میراثی مانا از خود در قلب این مردم قدرشناس بر جای گذاشتید و کاری کردید که بماند نه کاری کردید که بمانید.

وجدانتان آسوده، قلبتان آرام و لبدتان خندان باد.

یادداشت: به قلم ، احسان یوسفی