آیینه چون نقشِ تو بنمود راست/ خودشکن،آیینه شکستن ،خطاست
آیینه چون نقشِ تو بنمود راست/ خودشکن،آیینه شکستن ،خطاست
از خود می‌پرسیم چگونه از دین‌باوری، پایداری، دفاع از حق و حقیقت، ایثار و فداکاری، حفظ حریم خانواده، احترام به پدر و مادر راست‌گویی و درستکاری، رعایتِ سلسله‌مراتب، غرور ملّی، تعاون، یاری و همکاری و... در سال‌های دور، بجایی رسیده‌ایم، که این روزها خواسته و ناخواسته، بیش‌ازپیش در دایره: تبعیض و نابرابری، دروغ‌گویی، بُهتان، پنهان‌کاری، بی‌تفاوتی، رانت‌خواری، ریا، تظاهر، اختلاس، ارتشاء، کلاه‌برداری، خیانت‌درامانت، فساد، فحشاء، مواد مخدر، فردگرایی، لمپنیسم، دردهای روحی و روانی، استرس و... گرفتار آمده‌ایم

نقد و نظرهایی به روایت از بزرگان که هریک در جایگاهِ بلندی قرار دارند و دارای برو و بیا و پیشینه‌ای در حوزه‌های علم و ادب و فرهنگ و صدالبته مدیریت لشکری و کشوری‌اند؛ از استادی تمام‌وقت حوزه بگیر تا پژوهشگری و نویسندگی و فعالیت هنری و فرهنگی و این آخری در جامه فرماندهی سابقِ بسیج.

پایگاه تحلیلی فریادجنوبfaryadejonoob.ir

پیشاپیش بگویم، نگاهم در این یادداشت برگرفته از آموخته‌های آسیب‌شناسی اجتماعی است و دادن نمره قبولیبه پایتخت ۶ به معنای بی‌عیب و نقص بودن این سریال و تولیداتی ازاین‌دست در صداوسیما نبوده و نیست. چه، دیر زمانی است به نوع نگاهِ این رسانۀ پهن‌پیکر و پرهزینه و کم‌بازده در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نقد اصولی داشته‌ام و در ارزیابی‌ام از تولیداتِ این اَبَررسانه با متر و معیار علمی، سرجمع نمرۀ قابل قبولی در کارنامه کاری‌اش آن‌گونه که شایسته و بایسته یک رسانه در شکل و شمایل صداوسیما باشد، نمی‌بینم.
به‌ عنوان نمونه نقدی که به‌شخصه بر این سریال وارد می‌دانم، حرکت کارشناسی نشده‌ای است که در جریان برگزاری جشن نَفَس (بزرگداشت اهدء عضو) در این سریال صورت گرفته و آن اینکه در
راستای رعایت اصول اخلاقی و بر مبنای قانونی نانوشته و توصیه اکید سازمان بهداشت به دلایلی که شرح آن‌ها در این یادداشت کوتاه نمی‌گنجد، اصل بر این است که نباید اهداءکننده و گیرنده عضو از هویت یکدیگر آگاه باشند. چنانچه دیدیم در سریال پایتخت این قاعده رعایت نشده بود و آثار این بی‌توجهی را هم در ارتباط با آقای ملکی و فرزند یا بهتر بگویم (نقی‌ و تقی و… ) فرزندان مرحوم بابا پنجعلی اهداکننده عضو پیوندی شاهد بودیم.
بر این باورم، آنانی که به‌نقد سریال پایتخت و به‌ویژه ششمین و آخرین قسمت آن پرداخته و بدان خُرده گرفته‌اند، اغلب از منظرِ سیاسی‌_‌امنیتی آن را ورانداز کرده و به داوری نشسته‌اند، بی‌آنکه به ریشه‌یابی و پیشگیری نیم‌نگاهی انداخته و از این رهگذر، نسخه‌ای متناسب باهدف برون‌رفت از این “وضعیت” بپیچند.
بدیهی است، اندازه‌گیری یک پدیده فرهنگی-اجتماعی با شاقولِ سیاسی‌_‌امنیتی نتیجه‌ای جز این به بار نخواهد آورد و انتظار بیشتری از آن نمی‌رود!
“منتقدان” با اندک تفاوتی در نوعِ نگارش، گفتار و رفتارِ تک‌تک شخصیت‌های این سِریال را به باد انتقاد گرفته، بی‌آنکه از چرایی و چگونگی و علّت‌های بنیادی این تغییر لحن و رفتار، سخن به میان آوَرند!
توگویی، یک‌طرفه به قاضی رفته و راضی برگشته باشند!

شاهدِ مثال: رحمت را در حال دل دادن و قلوه گرفتن با یک زن شوهردار!؛ ارسطو را از یک انسان زحمتکش و مؤمن و سربه‌زیر به یک قاچاقچی؛ سارا و نیکا خواهران دوقلو و فرزندان خانواده معمولی را به دروغ‌گویی و سرکشی در مقابلِ پدر و مادر؛ فهیمه را در قد و قواره یک زن مشّاطه‌گر و سانتیمانتال؛ هماسعادت آن زن مثبت اندیش را با رفتارهای منفی؛ نقی معمولی را با عادت‌های ناپسندی چون خالی‌بندی، رانت‌خواری، ریاکاری و دمدمی‌مزاجی؛ بهتاش را در اوجِ قلّه بی‌شعوری تیغ‌زن و…؛ بهروز، پسر کوچک خانوادۀ بهبود را به بی‌ادبی و تندخویی؛ تقی را زن‌ذلیل؛ رحمان و رحیم برادران رحمت را به اعتیاد و ولنگاری متهم کرده و فرم موتورسواری و قایق‌رانی زوجِ جوان، رحمت و همسرش را یکسره به زیر سؤال برده و به بادِ انتقاد گرفته‌اند، به لُکنت زبان بهتاش گیر داده، تخت خواب دو نفره در اتاق‌خواب تقی و هما را غیرمتعارف، نویسنده این قسمت از سریال را معلوم‌الحالخطاب کرده و آرم یونیسف را در صحنه‌ای از سریال، نشانه‌ای از نقشِ عوامل پشت پرده بیگانه در تخریب هدفمندِ خانواده ایرانی انگاشته‌اند.
این‌که چنین رفتارها و گفتارهایی را از زبانِ بازیگران پایتخت ۶ و البته در چارچوب فیلم‌نامه این سریال‌از قابِ تلویزیون دیده و شنیده‌ایم، قابل کتمان نیست. از پشت پرده‌ای که منتقدان در ارتباط با یونسکو (سازمان علمی فرهنگی ملل متّحد) در پیاده کردن سند ۲۰۳۰ با کمک آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا و باهدف نابودی کیان خانواده ایرانی از آن یادکرده‌اند! بی‌خبریم و اثبات درستی آن را در چارچوب شرع و قانون و عرف و اخلاق بر عهده منتقدان وامی‌گذاریم! بی‌آنکه فراموش کنیم، اگر بدون اطلاع تئوری پردازی کنیم، به جای اینکه تئوری خودش را با واقعیت هماهنگ کند، این واقعیت است که به‌ناچار خود را با تئوری وفق داده، و در چنین حالتی واقعیت قربانی می‌شود و اگر فرض را بر درستی ادعای این بزرگواران قرار دهیم، این پرسش پیش می‌آید، چه کسانی باید پاسخگو باشند، مردم یا مسئولان؟

برگردیم به اصلِ قضیّه. از آنجاکه هیچ پدیده هنری هرچند وزین نمی‌تواند، بی‌عیب و نقص باشد و هیچ محصول فرهنگی قادر نیست، به تمام و کمال رضایتِ خاطرِ همه دوستداران را فراهم آوَرد، پایتخت هم از این قاعده مستثنا نبوده وبی عیب و نقص نیست. پایتخت یک سریال طنز است، طنز هم تعریف و هم کارکردِ خاص خود را دارد، زبانی تلخ و گزنده در قالبِ شوخی، لبخندی بر لب بیننده با پیامی رسا و گویا.
سریالِ پایتخت رَوَند واقع‌بینانه‌ای را برای رسیدن به این جایگاه تا اینجا طی کرده است.
قیاسِ بینِ پایتخت ۶ و دیگر قسمت‌های این سریال درگذر سال‌های دور تا به امروز نه منطقی است و نه منصفانه؛ چه هر یک کارکرد خاص خود را داشته و به جای خود قابلِ نقد و تحلیل است. اینکه پایتخت ۶ را از دریچه نگاه برخی مصداق اباحه‌گری بدانیم و آن را پروژه‌ای در راستای نابودی خانواده و ارزش‌های فرهنگی ارزیابی کنیم، نه منطقی است و نه با واقعیت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی روزِ جامعه ما همخوانی دارد!

هر شخصیت پایتخت قصّه خاص خود را دارد، قصّه که من و تو و ما در جایگاه مخاطب با تمام وجود آن را درگذر زمان و در زندگی روزمره‌مان لمس کرده و می‌کنیم. در زمره رسالت سترگ رسانه‌های دیداری و شنیداری، از نگاه جامعه‌شناسی وسایل ارتباط‌جمعی یکی هم ایجاد سرگرمی و گذران اوقات فراغت است. پایتخت در مجموع و پایتخت ۶ به‌ویژه در این حال و هوای خسته‌کننده و ملال‌آور در این قحط‌سالی شادی و نشاط و خانه‌نشینی اجباری به‌تبع شیوع ویروسِ covid۱۹ به وظیفه ذاتی‌اش جامه عمل پوشانده و توانسته است، خیلِ عظیمی از شهروندان را پای تلویزیون کشانده و برای ساعتی دردهایشان را تسلّی بخشیده و لبخندی بر لبانشان بنشاند.
پایتخت، بُرشی از فرهنگ جامعه و آیینه تمام نمایی است که گویی مردم بدون کم‌وکاست چهره واقعی‌شان را در آن می‌بینند. از یاد نبریم، نشان دادن درِ باغ سبز و فرار از واقعیت‌های موجود، دردی از ما دوا نخواهد کرد و اعتماد میان مردم و مسئولان را به کمترین میزان ممکن خواهد رساند، واقعیتی تلخ که آثار نامطلوب اش را این روزها در جامعه شاهدیم. پایتخت نشان داد، مردمِ این مرزوبوم باصداقت در گفتار و رفتار راحت‌تر کنار می‌آیند.
اکثریت قریب به اتفاق بینندگان سریالِ پایتخت برخلاف نظر پاره‌ای از منتقدان، با آن هم‌ذات پنداری کرده اند. چه اگر غیرازاین بود، چنین ارتباط تنگاتنگی را با بیننده برقرار نمی‌کرد. واقع‌گرایی یعنی دست گذاشتن روی درد و رنج‌های من و تو و ما، به جای ما درددل کردن و دردها و رنج‌هایمان را بدون لُکنت بر زبان آوردن و مگر نه این است که قصّه آدم‌های پایتخت ۶ با همه تلخی‌هایش، قصّه واقعی دردها و رنج‌های ماست.

از خود می‌پرسیم چگونه از دین‌باوری، پایداری، دفاع از حق و حقیقت، ایثار و فداکاری، حفظ حریم خانواده، احترام به پدر و مادر راست‌گویی و درستکاری، رعایتِ سلسله‌مراتب، غرور ملّی، تعاون، یاری و همکاری و… در سال‌های دور، بجایی رسیده‌ایم، که این روزها خواسته و ناخواسته، بیش‌ازپیش در دایره: تبعیض و نابرابری، دروغ‌گویی، بُهتان، پنهان‌کاری، بی‌تفاوتی، رانت‌خواری، ریا، تظاهر، اختلاس، ارتشاء، کلاه‌برداری، خیانت‌درامانت، فساد، فحشاء، مواد مخدر، فردگرایی، لمپنیسم، دردهای روحی و روانی، استرس و… گرفتار آمده‌ایم؟!

به زبان دیگر از خود می‌پرسیم، چرا و چگونه از پایتخت۱ به پایتخت۶ رسیده‌ایم، این‌همه وارونگی و دگرگونی در بینش، منش و روشِ شهروندان در زندگی امروزی چگونه تعریف، تفسیر و توجیه می‌شوند؟

به قلم

دکتر علی مندنی پور:دکترای مردم شناسی،اجتماعی ،فرهنگی وجامعه شناس

  • منبع خبر : ایرنا