اصرار و اسراری در شکست
اصرار و اسراری در شکست

فریادجنوب پس از نشست و برخاست ها و رفت و آمد های مکرر و متعدد روزانه و شبانه، بار دگر ناقوس انسجام عده ای از حاکمیت خودمحور و مادام العمر (اما به ظاهر انتخابی و انتخاباتی) جریان اصولگرایی، در سیر گره گشایی از وضعیت ناخوشایند و نامتبوع خویش و نیز در راستای زدودن افتراق و […]

فریادجنوب

پس از نشست و برخاست ها و رفت و آمد های مکرر و متعدد روزانه و شبانه، بار دگر ناقوس انسجام عده ای از حاکمیت خودمحور و مادام العمر (اما به ظاهر انتخابی و انتخاباتی) جریان اصولگرایی، در سیر گره گشایی از وضعیت ناخوشایند و نامتبوع خویش و نیز در راستای زدودن افتراق و اختلاف، آن هم در شروع نام نویسی کاندیدهای این دوره از انتخابات هم ره به جایی نبرده است.
و اما این چه حکم و حکمتی است که برخی اصولگرایان نخواسته و یا نتوانسته اند تا به اکنون به اجماع نظر در خصوص کاندیدای واحد خود برسند؟! آیا در این باره منافع و مصالح خفیه ی عده ای خاص نهفته است؟ دور از انتظار نیست عده ای با تفکر خودکامه و مستبدانه ی یا خود(یا ما) و یا هیچ کس دیگر، اصرار در شکست و به قهقرا بردن این جریان را در سر داشته باشند یا شاید هم عده ای تعمدا اصرار در شکست چند باره دکتر هدایت خواه را خواستار باشند و با این شکست احتمالی، برای همیشه ایشان را از سپهر سیاسی دور سازند و چه بسا هم تتمه حسابی در میان باشد! چه کسانی اصرار و پافشاری بر حضور هدایت خواه در صحنه انتخابات را دارند؟
بی شک ظن و گمان های مختلفی در پاسخ به سئوالات مرقوم شده می توان یافت.اما شواهد و قراین نشان از آن دارد که احتمالا آقای هدایت خواه با نظر به تجربیات ادوار گذشته و شرایط موجود و حاکم بر جبهه اصولگرایان، صلاح را بر این می داند که این بار به صحنه ی کارزار سیاسی قدم ننهد و وارد عرصه ی این دوره از انتخابات به عنوان کاندیدا نشود و عطایش را به لقایش بخشد. اما به نظر می رسد همچون دوره گذشته عده ای از اطرافیان به ظاهر نیکخواه ایشان، باز هم در صددند کابوس شکستی سه باره را برای ایشان تفسیر و تعبیر کنند و به هر طریق ممکن ایشان را بر سر دو راهی بسیار سرنوشت ساز و حساس قرار دهند.البته به نظر می رسد این عده منافع خود را بر منافع جریان اصوگرایی ارجح دانسته و منافع شخصی خود را با منافع این جریان گره کور زده باشند!!
بی شک عده ای خاص از اطرافیان در این میان هستند که با عدم حضور هدایت خواه در این صحنه سیاسی سرشان بی کلاه خواهد ماند! و به نظر می رسد جایگاه و منزلت قبضه شده شان را از کف خواهند داد و از همین رو اصرار بر حضور هدایت خواه در این صحنه را ملتمسانه پیگیر و خواستارند! چرا که خود نیک می دانند در صورت عدم حضور هدایت خواه دیگر هیچ گونه قرب و جایگاهی در انظار عمومی اصولگرایی نخواهند داشت و حنایشان هم دیگر رنگی نخواهد داشت!
و اما در باب کاندیدای واحد اصولگرایان ؛ می توان گفت هر فردی که تاکنون دستی و نقشی بر آتش هم نداشته و شم سیاسی قوی هم نداشته باشد با بررسی اجمالی و نگاه میدانی در می یابد که رقیب درون جناحی اصولگرایان گوی رقابت و اقبال را چنان ربوده است که یارای رسیدن به ایشان در این دوئل سیاسی در توان دیگر رقبا وجود ندارد و این اقبال عمومی به سمت و سوی رقیب درون جناحی آن چنان باعث استیصال و اضطرار عده ای تمامیت خواه شده است که آنها را وادار به هزینه کردن و مصادره کردن هدایت خواه به نفع امیال و اغراض شخصی خود کرده است تا بلکه از این طریق به نوایی رسند و از این نمد برای خود کلاهی دوزند و بدون در نظر گرفتن عواقب و عوارض این منفعت طلبی فی نفسه شخصی، بر ساختار جریان اصولگرایی آن هم در این مقطع زمانی خاص، مدام اصرار می ورزند. ( اما نکته ای قابل تامل که نباید از آن غافل بود آن هم اینکه هدایت خواه پتانسیل بالقوه ای است که می باید از آن در سطوح ملی در حوزه فرهنگ و دیگر حوزه ها از آن بهره برد و اگر حلقه دوستان، دلسوز حقیقی ایشانند بر این امر مهم پافشاری کنند نه اینکه شخصیت سیاسی ایشان را در نیل به مراد و مرام خویش ذبح کنند! )
و اما اگر منظور و نظری غیر از این است، آن عده که مدعی اند برای انسجام جریان اصولگرایی در تکاپو و گاهی در تلاطم اند چرا هدایت خواهی را مطرح می کنند که خود رغبتی به حضور در این شرایط را به صلاح نمی داند؟ چرا هنوز چنین مبتدیانه دست به اخذ تصمیاتی به دور از تامل و خطر پذیر می زنند؟ و به نظر می آید اقداماتی مغرضانه، نسنجیده، جبران ناپذیر و سرنوشت سوزی مشابه به معرفی قاضی کریم فرخیانی به عنوان خروجی را از یاد برده اند! و عاقبت امر هم چراغ خاموش و به سادگی و با بی اعتنایی از ایشان گذر کردند تا این زخم را به تنها معالج و مرهمش یعنی گذر زمان، پسپارند و دیگر هیچ!! (که در واقع مصداق شیپور را از سر گشاد زدن بود!! ) با این اوصاف منطق ایجاب می کند که دیگر دست از پیشنهادات خلق الساعه و نبوغ آمیز بر دارند!! و بر محتمل ترین گزینه مطرح این دوره که اتفاقا از بطن، متن و قلب جریان اصولگرایی بوده و نیز هست به اجماع رسند و عنان کارزار سیاسی این دوره را به فردی که عوام و خواص را حول محور وحدت و خدمت فرا خوانده و از محبوبیت و مقبولیت مردمی بالایی بهرمند هست بسپارند. به هر ترتیب باید پذیرفت که قاعده ی بازی عوض شده است و بازگشت به فصلی جدید در راه است! و دیگر وقت آن شده است آیین داری قلب سپه را به شخص دیگری که هم اکنون محور ندای وحدت و خدمت صادقانه شده است واگذار شود. (حکیم فردوسی : قلب سپه را تو آیین بدار …)
و اما این چه اصرار و اسراری است در پس پرده …

در پایان ؛
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من/ وین حل معما نه تو خوانی و نه من / هست در پس پرده گفتگوی من و تو/گر پرده در افتد نه تو مانی و نه من