دلنوشته ای در رثای زنده یاد سید حمدالله خواهش نیک
دلنوشته ای در رثای زنده یاد سید حمدالله خواهش نیک
درد دان بودی و درد گوی و درشنو و چه دردها گفتی در سیما که گفتن نگین . تو ای پشت و پناهمان ای عشق و ماءوایمان .تو ای رهنما و کلید هر معما ، شمع هر جمع بودی و محفل و مجلس آرا ، بلبل خوش الحان و قمری خوش خوان ما مگر میشود خاموش شوی و فراموش

ای بلبل غزل خوان چرا خاموش شدی؟
منشین به کناره ای یا در گوشی

ای بلبل نغمه خوان صدا از سر کن
هی نغمه بزن نوای خود خوشتر کن

فربادجنوب؛ چگونه به باور مینشیند و کی باور میکند و میپذیرد این مصیبت عظمی را ؟
مگر میشود آن همه علم ، معنویت ، تعصب و شجاعت ، درک و درایت و بلاغت ، فهم و تیز بینی و تیز هوشی ، خوش قول و کلامی و خوب بیانی خاموش شود وفراموش .

ای نیک خصال و نیک کلام و خوش بیان ، صدایت و صفایت در تمام استان و آسمان و کران پژواک دارد .
مگر میشود خاموش شوی و فراموش

ای سرحد بلاغت و فصاحت
قال و کلامت مرهم هر المی بود و اجرایت در هر مجلسی تسکین دهنده هر قلبی ، شمع محفل آرای ما . مگر میشود خاموش شوی و فراموش.
استعداد و هوش و نبوغت زبانزد بود و غیر قابل تصور و باور .
مگر میشود خاموش شوی و فراموش ، ای زائر همیشگی مشهد الرضا
مدیر بودی و اهل تدبیر و دارای برنامه های راهبردی
معلمی را تو معنا میکردی و آمر بودی و عامل ، رفتارت و کردارت و گفتارت هم درس بود و مشق
مگر میشود خاموش شوی و فراموش

درد دان بودی و درد گوی و درشنو و چه دردها گفتی در سیما که گفتن نگین .
تو ای پشت و پناهمان ای عشق و ماءوایمان .تو ای رهنما و کلید هر معما ، شمع هر جمع بودی و محفل و مجلس آرا ، بلبل خوش الحان و قمری خوش خوان ما
مگر میشود خاموش شوی و فراموش

به سختی به باور مینشیند افول این ستاره منور استان ، همان که نور داد و درس داد و انسانیت و عشق ایمان .
نمیتوانم نامت را بنویسم چون به حقیقت باور ندارم که خاموش شوی و فراموش

خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته
بدان درسهایت و نگاهت و کردارت همیشه مشق هست و سرمشق
بدان نه خاموش میشوی و نه فراموش
بله
نباشد جهان برکسی پایدار
همی نام نیکی بود یادگار
برادر عزیزم حمد خدا بودی و نیک نام و نیک خوان و مانایی همیشه در جان .

روحت شاد خواهش نیک عزیزم
داغدار همیشگی شما
سید شمس الدین کشاورز