زندگی به روایت بافت
زندگی به روایت بافت
نبض زندگی خانواده‌ای سه نفره با وجود سختی‌ها و مشقت‌های بسیار زیاد اما بسیار دلنشین و صمیمی بیش از ۴ دهه در بافت همچنان ادامه دارد.

«پایگاه خبری فـــریاد جنوب» گزارش سید مصطفی گنجی ؛ در عصر یکی از روزهای بسیار گرم تابستان برای تهیه گزارش خبری راهی بافت فرسوده شهر قدیم دهدشت شدم. مردمانی که به دور از هیاهو و جنجال‌های زندگی شهرنشینی در فضایی ساکت در بافت تاریخی دهدشت که سکوتش سرشار از ناگفته‌های زیادی است، روزگار می‌گذرانند و بدور از تجمل‌گرایی، گذر عمر خویش را نظاره می‌کنند.

آدرس خاصی نداشتم، تاکسی گرفتم و راهی بافت فرسوده شدم. در آخرین نقطه خیابان ابوذر غفاری، جایی که دیگر جاده آسفالته تمام می‌شد، از تاکسی پیاده شدم. این نقطه در واقع، قلب بافت قدیم است. منطقه‌ای متروکه، قدیمی و کاملأ مخروبه، اما در همین فضا و در عینِ محرومیت، زندگی با شور و حرارت خاصی جریان دارد و افرادی زندگی می‌کنند که سقفِ آرزوهایشان زیاد بلند نیست. همین که خانه‌ای داشته باشند و سقفی بالایِ سرشان باشد، راضی و خوشحال هستند.

ساعت حدودأ ۶ بعدازظهر بود. کنار درخت بلند بید در نزدیکیِ مسجد تازه مرمت شده ابوذر غفاری ایستادم، کمی دور و برم را نگاه کردم و نمی‌دانستم به کدام سمتی بروم. جاده‌ای خاکی روبرویم را نگاه کردم، انتهای جاده مشخص نبود، دل به دریا زدم و جاده خاکی را پیاده طی کردم. گویی دستی نامرئی مرا به سوی خود می‌کشد و قرار است سوژه گزارشم با همیشه، متفاوت‌تر باشد.

در مسیر جاده خاکی و در دو سمت جاده، پر از خرابه‌های قدیمی و مخروبه‌های زیادی بود و انگار سالهای زیادی است کسی این قسمت نیامده بود. حدود هزار متری که جلوتر رفتم جوان خوش اخلاقی را دیدم که به سویم می‌آید. از دور به او سلام کردم و با وجودی که سن و سالش از من بیشتر بود اما پیشقدم شد و با گشاده‌رویی سلام و احوالپرسی کرد. فهمیدم که این جوان ساکن همین مخروبه‌های بافت قدیم است و سالیان زیادی است که به همراه خانواده‌اش در این قسمت زندگی می‌کنند.

جوانی میانسال با چهره‌ای خوشرو بنام «ر.الف» با من همکلام شد و هنگامی که خودم را به او معرفی کردم و فهمید که «خبرنگار» هستم با گشاده‌رویی و اصرار زیاد مرا به خانه‌اش دعوت کرد. خانه که چه بگویم، بیشتر شبیه به یک مخروبه بود.

از لا به لای مخروبه‌ها گذشتیم و وارد حیاط خانه شدیم، خانه که چه بگویم دوتا اتاق بسیار قدیمی که از دور پیدا بود عمری به بلندای نگفته‌های تاریخ دارند. باوجود آنکه این خانه دیوارهای مشخصی نداشت و اطراف آن چندتا مخروبه فروریخته با دیواری کوتاه و سنگ‌چین و انباشته با خار و خاشاک بود، اما بسیار باصفا بود. درختان انار با شاخه‌هایی سرشار از انارهای متوسط حیاط این خانه قدیمی در قلب بافت فرسوده را بسیار زیبا کرده بود. البته صفای این خانه بیشتر بخاطر ساکنانش بود. از دور سلام کردم و بر روی فرشی که داخل حیاط پهن بود و مادری سالخورده آنجا بود، نشستم.

مرد جوان «ر . الف» به همراه مادر پیر و خواهرش، بیش از ۴۰ سال در این خانه قدیمی که در قلب بافت فرسوده بود، زندگی می‌کردند. خانواده‌ای از سادات اصیل کهگیلویه که در میان ساکنان بافت، احترام خاصی داشتند.

مرد جوان که تمایلی نداشت نامش آورده شود، در گفت‌و‌گو با «خبرنگار فریاد جنوب» گفت: ۵۱ سال سن دارم و کارگر روزمزد هستم و به همراه مادر و خواهرم در این خانه قدیمی و مخروبه در بافت فرسوده زندگی می‌کنیم.

این مرد جوان که هنوز مجرد است با اشاره به دلیل اصلی مجرد ماندن خود، گفت: تاکنون ازدواج نکردم چون هیچ دختری حاضر نیست در این خانه قدیمی و دورافتاده که هیچگونه امکاناتی ندارد و با مردی که کارگر روز مزد است، ازدواج کند. شرایط مالی خوبی هم ندارم که بتوانم خانه‌ دیگری تهیه کنم و حاضر هم نیستم مادر پیر و خواهرم را در چنین شرایطی تنها بگذارم.

وی گفت: بیش از ۴۰ سال است که به همراه خانواده‌ام در این خانه قدیمی در بافت فرسوده و در شرایط بسیار سختی زندگی می‌کنیم، البته تا چندسال پیش پدرم هم با ما در همین خانه زندگی می‌کرد اما اکنون دیگر فوت کرده است.

این جوان با اشاره به مشکلات و سختی‌های محل زندگی خود گفت: تاکنون میراث فرهنگی اجازه نداده که این خانه قدیمی را باسازی کنیم البته شرایط مالی خوبی هم ندارم، از سویی دیگر میراث فرهنگی حتی خانه را هم خریداری نمی‌کنند که بتوانیم با پول آن خانه دیگری تهیه کرده و از اینجا نقل مکان کنیم، در این خانه فقط آب و برق داریم، البته لوله‌کشی آب تنها به یک شاخه لوله کنار کنتور آب خلاصه می‌شود، انشعاب گاز تا خانه کناری ما آمده است اما تاکنون میراث فرهنگی مجوز گازکشی را هم به ما نداده است. ظاهر و باطن این خانه همین دو اتاق قدیمی است که در آن زندگی می‌کنیم.

دختر خانواده گفت: در تمام این سالهایی که اینجا زندگی می‌کنیم هیچگونه امنیت جانی نداریم، در فصل تابستان که با مار و عقرب می‌جنگیم و در فصل زمستان هم با سرمای هوا روبرو هستیم، افراد معتاد حتی کنتور آب خانه را هم سرقت می‌کنند، در تمام این سالها تا به امروز هیچ مسئول دلسوزی هم از شرایط زندگی ما بازدید نکرده است.

وی گفت: من مجرد هستم و به همراه مادرم تحت پوشش کمیته امداد هستیم و بجز یک حقوق ناچیز ماهانه هیچ خدمات دیگری تاکنون از کمیته امداد دهدشت دریافت نکردیم، بارها درخواست دادیم که از محل زندگی ما بازدید کنند و باتوجه به شرایطی که داریم حداقل دو تا اتاق برایمان بسازند اما می‌گویند اجازه ساخت و ساز در بافت فرسوده را نداریم.

خانم «الف» گفت: با سخت‌ترین مشکلات ممکن سالهاست در این خانه زندگی می‌کنیم و تمامی سختی‌ها و کمبودهای آن را تحمل کردیم و هیچ فریادرسی نداریم. از یک طرف میراث فرهنگی به بهانه نداشتن بودجه لازم حاضر به خرید خانه نیست و از طرف دیگر هیچگونه خدماتی به ما نداده و اجازه هیچ کاری را هم به ما نمی‌دهند. هیچ راهی برایمان نگذاشتند باید در همین شرایط سخت بسوزیم و بسازیم.

آقای «ر . الف» گفت: بخاطر نبود گازکشی خانه در فصل زمستان حتی سهمیه نفت هم به ما نمی‌دهند و با هزاران سختی و مشقت تمام، نفت مورد نیازمان را تهیه می‌کنیم که بتوانیم روزها و شب‌های بسیار سرد زمستان را سپری کنیم. جاده منتهی به خانه هم خاکی است و بارها که مادرم بیمار شد هیچ خودرویی حاضر نبود این جاده خاکی را طی کند و تا جلوی خانه بیاید و ناچار هستیم این جاده خاکی را تا کنار مسجد ابوذر غفاری پیاده بیاییم.

وی گفت: بحمدلله همیشه کار می‌کنم و نان آور خانواده ام هستم و بحمدلله محتاج هیچ کسی هم نیستیم. از مسئولان شهرستان و نهادهای حمایتی می‌خواهیم شرایط کنونی و محل زندگی ما را ببینند و برای رفاه من و خانواده‌ام هر کاری می‌توانند انجام دهند.

این مرد جوان گفت: برخی از کارکنان اداره میراث فرهنگی شهرستان بارها از محل زندگی ما بازدید کرده و شرایط زندگی ما را خوب می‌دانند. ما خواسته زیادی نداریم یا اینکه خانه ما را زودتر خریداری کنند تا از اینجا نقل مکان کنیم یا هم مجوز بازسازی و خدمات لازم را بدهند تا با کمک خیرین کاری بکنیم.

رئیس یگان حفاظت بافت تاریخی دهدشت در گفت‌و‌گو با «خبرنگار فریاد جنوب» اظهار کرد: بیش از یک‌صد خانوار در حال حاضر در بافت تاریخی دهدشت سکونت دارند.

اسفندیار اباب با بیان اینکه اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کهگیلویه و بویراحمد تاکنون نیمی از مساحت بافت تاریخی دهدشت را تملک کرده است، عنوان کرد: میراث فرهنگی تعدادی از خانه‌های نوساز داخل بافت تاریخی را خریداری کرده است و برای خرید سایر منازل نیازمند تخصیص بودجه لازم است.

وی تصریح کرد: باتوجه به شرایط منزل مسکونی آقای ‌«الف» به این فرد اجازه داده شد که منزل خود را باتوجه به شرایط بافت تاریخی بازسازی کند از طرفی می‌تواند منزل خود را نیز گازکشی کند و در این زمینه هیچگونه محدودیتی ندارد.

اباب با اشاره به همکاری پایگاه بافت تاریخی دهدشت با ساکنان بافت، گفت: در تمام این سالها با ساکنان بافت تاریخی در همه زمینه‌ها همکاری کرده و تحت هیچ شرایطی سخت‌گیری نکردیم.

وی خاطرنشان کرد: خریداری منازل بافت تاریخی دهدشت در دستور کار اداره کل میراث فرهنگی بوده و چنانچه شرایط بودجه‌ای فراهم شود نسبت به خریداری سایر خانه‌های بافت تاریخی اقدام می‌کنیم.

بافت تاریخی دهدشت با وسعت ۴۵ هکتاری، یکی از بزرگترین بافت‌های تاریخی کشور است که به لحاظ اهمیت بافت تاریخی و وجود بناهای تاریخی بسیار ارزشمند است و اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کهگیلویه و بویراحمد تاکنون نیمی از مساحت بافت تاریخی را خریداری کرده است.