مطلب زیر از سری یادداشت های مخاطبین فریاد جنوب است و انتشار آن به منزله تائید و عدم تائید تمام یا قسمتی از آن نیست ومخاطبین می توانند آن را نقد کنند. آقای جعفری معلم عزیزم، در دوران دبیرستان معلم من بودین و خوب بخاطر دارم قدرت کنترل کلاس را واقعا نداشتی. بهرحال باید سر […]


مطلب زیر از سری یادداشت های مخاطبین فریاد جنوب است و انتشار آن به منزله تائید و عدم تائید تمام یا قسمتی از آن نیست ومخاطبین می توانند آن را نقد کنند.

آقای جعفری معلم عزیزم، در دوران دبیرستان معلم من بودین و خوب بخاطر دارم قدرت کنترل کلاس را واقعا نداشتی. بهرحال باید سر و کله میزدی با بچه های دهه ی شصتی، همان نسلی که در این شهر هیچگاه به آن جایگاهی که باید می رسیدند نرسیدند، مگر استثنائاتی که آنها هم از قِبَلِ موقعیت خانوادگی خود توانستند رشد کنند که البته اکثریت آنها هم بی استعدادترین بچه های نسل خود بودند. راستی از آن کلاس که شما معلمش بودید فقط من توانستم وارد مرحله دکتری شوم و اگر الان شغلی در بخش خصوصی دارم نه از صدقه سر رانت بلکه بخاطر پشتکاری بود که سرمایه گذار چرامی از ما دید و الحمدالله حقی از کسی خورده نشد تا بتوانیم جایی مشغول شویم .
معلم عزیز، حتما خوب بخاطر داری که در چه شرایطی پای به مجلس گذاشتی.
مرگ نابهنگام مرد بزرگ مرحوم نبی زاده بسان اسب تراوا برای شما بود، بطوریکه تمام ایلات گرمسیر ( از هر طیف سیاسی) و نیز اصولگرایان باوی و قشقایی گچساران و باشت دست در دست شما را به خانه ی ملت فرستادند که البته بدون شک در خواب هم نمی دیدید.
دو سال در مجلس حضور داشتین و تنها تصویری که از شما بخاطر دارم هنگامی بود که در سالروز تشکیل مجلس دوربین ۲۰ و ۳۰ بر روی چهره شما رفت در حالی که خواب بودید.
معلم عزیز شما بهتر از هر کسی میدانید، که قبای مجلس برای نماینده شهری نفت خیز برای شما زیادی گشاد بود.
هنگامی که برای بار دوم وارد صحنه رقابت شدید در همان موقع حتی طرفداران شما می گفتند قدرت بیان ندارید و سخنرانی معروف شما( با دو قرش دو قرش دانشگاه آزاد را ساختیم) سبب انبساط خاطر موافقین و مخالفین شما گشت.
فن بیان نداشتن یکی از ضعفهای شما بود و البته ضعف بزرگتر شما عدم گذشت با مخالفین خود بود. خودم زمانی که دانشگاه دولتی ابهتی داشت پایان نامه برتری کشور را در حضور نماینده رهبری و یکی از وزرا دریافت کردم و هنگامی که رئیس کل آموزش وپرورش استان مرا برای جذب به آموزش وپرورش شهرستان گچساران معرفی کرد، ریاست آموزش و پرورش گچساران دوره شما مرا به دنبال نخود سیاه می فرستاد چون پدرم با لحن عشایری و تند در مجلسی، شما را خطاب قرار داده بود. یا وقتی که طائفه ای که کلا به شما رای داده بودند مگر یک نفر از آنها که مدیر مدرسه ای بود. و چون ردای نمایندگی را پوشیدی همان مدیر را از مدیریت مدرسه برداشتی و وساطت زعمای آن طائفه هم مثمر ثمر نبود.
علاوه بر نداشتن قدرت بیان و گذشت ضعف دیگر شما عدم مدیریت شما در شرایط بحرانی و دفاع از طرفدارانتان در شرایط حاد بود.زمانی که از سید قدرت حسینی شکست خوردی و مشکلی در یکی از طوائف بین عموزاده هایی ( که گروهی طرفدار شما و گروهی مخالف شما بودند) بوجود آمد و به درگیری شدیدی ختم شد، کوچکترین ورودی نکردی و قضیه چنان شد که این دو خانواده بعد از یک دهه هنوز بینشان کدورت هست.
علاوه بر نداشتن فن بیان( حتی بقول موفقینتان در آن ایام)، گذشت و مدیریت شرایط ،ضعف دیگر شما شم سیاسی ضعیفتان بوده. آنجا که جناب تاجگردون شما را به دنبال نخود سیاه به شیراز فرستاد که مثلا ردای نمایندگی را در آن شهر بپوشی .
معلم عزیز،در روزهای ملتهب ایام انقلاب مشروطه ماجرای( عسگر گاریچی) یک جنجال بزرگ بود. عسگر قصه ما انحصار حمل کالا و مسافر بین تهران_ قم را به عهده داشت و چون رقیب نداشت، مردم نه از کیفیت کارش راضی بودند و نه از اخلاق و رفتارش. چون مثل ایران خودروی امروزی انحصار داشت؛ قیمتها را به دلخواه بالا می برد و با مسافران بد برخورد می کرد. یک بار در حال مستی متعرض زنی شده و چون به غیرت پیرمردی برخورد و اعتراض کرد، عسگر خان حسابی پیرمرد را به باد کتک گرفت و بعد ریش پیرمرد را قیچی کرد و به باد سپرد. چنان این قضیه ی عسگر گاریچی در زمان خودش بزرگ شد که بصورت یکی از مطالبات معترضین مشروطه درآمد.
سیاست شهر ما نیز در این چهار پنج ساله کم عسگر گاریچی بخود ندیده. که البته عجیب هم نیست وقتی که تحصیلکردگان خانه نشین شوند و بورژوازی و لمپنهای یک شبه پیمانکار شده اعمال قدرت کنند و منش و چاپلوسی نکردن فرهیختگان را به پای بی عرضگی آنان بگذارند. گاریچی هایی که چنگ در دستگاه بورژوازی نماینده محترم زده و گاه بعنوان سیاستمدار و گاه بعنوان فعال اقتصادی بر مردم اعمال قدرت کرده اند.
آقای جعفری با چنین مشکلاتی که باندازه کافی در این شهر بزرگ هستند و بدن خالکوبی ها سر شغل و تحصیلکرده ها خانه نشین، عاجزانه از شما میخواهم لطفا از یکی دو نفر قلم زن خود در رسانه ها بخواهید دست از ساختن دشمن فرضی بین نیروهای اصولگرا و آب و تاب دادن به آن( هم چون درگیری حسینی و بیعت اصل)بردارند که نه تنها کمکی به اصولگرایی نمی کند بلکه شما را هم محبوب نخواهد کرد ، بلکه برگ برنده ای خواهد بود در دست صاحبان قدرت فعلی که معجونی هستند از ، اصلاح طلب نماها و نژاد پرستهای شهری گچساران
/وارتان