فربادجنوب ، بهنام جهانشاهی : از دل دریای بوشهر ، ساحل حس و حال و شعر ، از اوج تا موجش از دنا با عطر آویشن و چویل و ریواس به آوای ایل و ایلیاتیمان ، همه قافیه پرداز شدند به تسبح خداوند و محمد بهرامی را لبیک گفتند.
دیروز استرس بر رقیبان چنان پیشی و بیشی گرفت تا مانع همایشی شوند به مهمانی مردی که از دل دغدغه ها بیرون آمده است مردی که درد دارد ، درد ناگفته های مردمش ، مردی که حکایت گر عشق است و تعریف دقیقیست بر حماسه.
آری دیروز استقبال از مهمان ، از این آموزگار آموزه های آزادی و آزادگی _ محمد بهرامی _ چنان بالا گرفت که رقبا پیش از باخت بیشتر باختند و در خود تنیدگیشان چونانی بود _که به نگاه کی یر کگور ، این فیلسوف دانمارکی که می گوید ترس و لرز ، تماما پرسشی است مضطربانه ، چون می‌دانند که برگزیده نیستند _ که مضطرب شدند چون می دانستند که برگزیده نیست.
آنان را بگو تمام سالن های شهر را ببندند ، با قلب مردم چه می‌کنند ، پس خوب تر بدانند که بهرامی مهمان قلب ها و اندیشه های مردم است با قلب و اندیشه های مردم چه می کنند ، آنجا که درها خود در حصارند.
امروز محمد بهرامی مشاور پروژه های ملی و فراملی در زمینه های صنعت و معدن و انرژی در این چند سال اخیر (آنچه که از ذهن رقبا غافل شده بود و بر ذهن رفقا تلولو میکرد) توسط مردم بوشهر مهمان خانه هاشان و توسط شرکت مهندسین مشاور سازه پردازی ایران برای اجرای پروژه تعمیرات اساسی پایانه مسافری بین المللی و گردشگری بندر بوشهر در دو فاز (فاز اول جهت افتتاحیه جام جهانی و سفرهای دریایی به قطر و فاز دوم جهت تعمیرات کلی پایانه و افتتاحیه در۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۲) دعوت شد.
پس به آنان بگو تا درها و دروازه های شهر را ببندند اما بدانند که اندوخته ها و اندیشه ها در بالاتر از مرزهای شهر نیز خریدار دارند.
پس بگذار هر چه که می خواند چنگ بزنند (چنگال انگشتان) ، ما نیز چنگ (آوا) خود را میزنیم ، چنگ بینایی و دانایی.
و سخن را به پایانش برسانیم به اینکه ؛ ما فقط قدرت مردم را داریم و این تنها قدرت ، سخت برایمان کافیست .
