سخنی با نخبگان بویراحمد،دنا،مارگون| تعصب و مرزبندی یا رشد و توسعه|انتخابات ۱۴۰۲ با کدام رویکرد
سخنی با نخبگان بویراحمد،دنا،مارگون| تعصب و مرزبندی یا رشد و توسعه|انتخابات ۱۴۰۲ با کدام رویکرد
مصلحت آن است که برای تغییر وضعیت موجود تسامح نکنیم، مشارکت را مهم بداریم و رداء هیمنه ی خود را بر قامتی درخور به امانت سپاریم که اخلاق را به ارتقاء اگر نکشاند ، به ابتذال بیش از این هم ننشاند و هزینه ی فرصت توسعه فرزندان این دیار ،در دل ارتجاع پدید آمده ی امروز، به بینهایت برابری ننماید .

فریادجنوب ، دکتر سید رضا حسینیان ،مدرس دانشگاه و مدیر کل اسبق ثبت احوال استان: آنچه سبب نگارش این سخن گردید وضعیت تاسف برانگیز مقادیر کمی آسیب های اجتماعی و شاخصهای اقتصادی و آمار فلاکت که آن هم خود قصه غم انگیزی دارد، نیست.

بلکه بدتر از آن اشاعه پدیده فریب و توهین ، انحطاط اخلاق و فرهنگ،افراز جامعه و تفکر التقاطی شومی است که بر پیکره بویراحمد ( قریب به نصف جمعیت استان) سایه انداخته است .
در مطلع سخن ،کلام خواجه شیراز تداعی می شود.

یکی از عقل می لافد ، یکی طامات می بافد* *بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم

برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی که بخشی از وقایع سال جاری است، تحلیل وضعیت موجود و البته تصمیم به تکلیف را با نگاه به عملکرد و رویکرد مدیریتی وضعیت موجود به داوری نخبگان واگذار میکنیم.

نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی آنگونه که در راهبرد مسائل سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کلان، ایفای نقش میکنند ،در حوزه ی انتخابیه ی خود در مقام برآیند قابلیتها، ریل گذار هنجار های رفتاری و اخلاقی نیز هستند .
لذا به قدر وظایف تقنینی و نظارتی ؛در تعریف و ترویج نوع رفتار و اخلاق خود به عنوان الگویی برای حوزه انتخابیه نقش دارند.

از طرفی شاخص عزت نفس که خود ترجمان شایسته باوری و ارزشمند مداری است ، نماینده منتخب الزاما‌‌ً می بایست از آن برخوردار باشد زیرا این خود معیار سنجش غنای فرهنگ رفتاری حوزه ی خاستگاه خویش و برآیند هیبت نخبگان و عرصه کیاست داوران آن حوزه است.
آنچنان که خواجه شیراز هم می فرماید:
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند.

لذا چنانچه این گزاره که
” برخی از مختصات صداقت و نجابت نخبگان خویش ، عبور کرده و در دامان تفکرات التقاطی خود فرو غلتیده و تعصب و تذبذب مشحون توهین را ابزار مواجهه با نخبگان و آحاد مردم قرار داده است “، صحیح باشد ، باز بارقه امید وجود دارد که در قاموس نخبگان این دیار ، واپس گرایی و ارتجاع خاصه از نوع تعصب ، توهین ، طایفه گرایی و مرزبندی مردم بیش از این قابلیت تداوم و تمدید ندارد .

نماینده منتخب مجلس می بایست پتانسیل ظهور در تراز میانگین مشاعرِنخبگان و فرهیختگان حوزه انتخابیه خود را داشته باشد .

خود را متعلق به همه بداند ،در دام تبعیض و تفکیک نلغزد ‌، مطالبه گری را با واژه های شنیع پاسخ ندهد ، توهین و خشونت را ترویج ، و مرزبندی جامعه را مدلسازی نکند ، آداب دان و ادب شناس باشد ،نخبگان خویش را نفریبد و چهره ماندگار اصالت خاستگاه خود را با تیغ بدعت تفکر فردی خدشه دار ننماید.

بی انضباطی ها ،بد اخلاقی ها و از هم گسیختگی ساختار های اداری و چهار چوب های اخلاقی ،بدون شک می تواند نتیجه تسامح یا انفعال نخبگان و فرهیختگان باشد.
انتخاب مجدد ” پسرفت و توسعه نیافتگی” به جای “فرهنگ و فرهیختگی” اشتباه بزرگ است ، و عدم مشارکت نیز بزرگتر از آن.

عقده های واپس گرایی و تعصب ،بخشی نگری و تذبذبآموزه هایی نیستند که در ساحت علم و اصالت ، ادب و کرامت آموخته شوند .

انجماد فکر و اندیشه متعصب نمی تواند به الزامهای اخلاق و شئونات نخبگان جامعه پاسخگو باشد ولذا جز حساسیت زایی ،انشقاق و طبقه بندی ها در جامعه و هدررفت سرمایه ها دستاوردی نخواهد داشت‌.

تامل کنیم که با استمرار وضعیت موجود” فریب” در کلام و “توهین” در رفتار و نتیجتاً القاء *عقاید قالبی* در جامعه به شکل هایی بدتر ظهور ،و در تمامی ساختارهای جامعه رسوخ پیدا کرده و نهادینه می شوند.

خطر جدی ، تفکر التقاطی شکاک و غیر منعطفی است که به قفس انتقام و جبران گرفتار است و توان آن را ندارد که نگاهی اصیل و فراگیر به فراتر از خود داشته باشد.

تناقض دیگر آن است که از یک سو فرد منتخب بطور اسمی نماینده جامعه بزرگ و موَسعی باشد و شانتاژ فطرت و وحدت راه اندازد ، از دیگر سو اما به دام ترویج ارعاب و وحشت گرفتار باشد و در دایره فرهنگ رفتاری و کلامی خود گم شود و نگاه او از چند وجب فراتر نرود.

در این صورت تراژدی و عطش توهین و رفتارهای سخیف و توهم هژمونیِ قدرت ، نمود پیدا می کند و به کنشها و واکنشهای قهقرایی می انجامد ، در چنین شرایطی مردم و نخبگان و فرهیختگان بی حرمت می شوند.

احترام به افکار عمومی ‌‌ ،صداقت با نخبگان و نمایندگی تمامیت جامعه آنگاه میسر می شود که نماینده منتخب ، حرمت و صداقت بداند و مشاورین خاستگاه او بیش از آنکه تابع بلوغ علمی و سیاسی نخبگان باشد، آمیخته به تعصب و مسلک توتالیتاریسم توهین نباشد.

سوال اینجاست. در مدیریت با تفکر جزیره ای ، اگر منافع فرد بر مصالح جمع ارجحیت داده شود ، چنانچه نخبگان و اکثریت جامعه نادیده انگاشته و فرصت موُثر مدیریت عالی و اجرایی استان ، بصورت فاقد اختیار و با خطای جبران ناپذیر در راستای تامین منافع افراد خاص و نه به مصلحت کلیت جامعه واگذار گردد ،چه وضعیتی را میتوان متصور بود؟

چنین رویکردی در مدیریت جز انحطاط اخلاق و فرهنگ ، ندامت از انتخاب برای مردم و کوچ یا انزوا برای نخبگان چه دستاوردی می تواند داشته باشد؟

حذف تفکر مرزبندی جامعه و افراز طوایف ، شایسته ستیزی ، تفرقه مداری ، خودکامگی و فامیل گرایی در بویراحمد جز با تغییر وضعیت موجود ممکن نمی شود.

بدون شک  راه برون رفت از واپس گرایی ، کوچ یا انزوای نخبگان و استیصال جوانان انتخاب و استقرار “تفکر سیستمی” است که ” تفکر “افراز و مرزبندی ” نیست.
سازماندهی مبتنی بر “نگرش علمی و توسعه ای” است که “نگاه محقر و بخشی نگر ” نیست، تجویز نسخه”سواد و بیان ” است که تکرار اشتباه ” تعصب و تعدی ” نیست.

ناگزیر، احیای اخلاق و ایجاد وحدت حقیقی ، مستلزم خروج از انفعال نخبگان و کوچ دادن فضا از تعصب و جزم اندیشی به اصالت و بزرگ منشی است.

مصلحت آن است که برای تغییر وضعیت موجود تسامح نکنیم، مشارکت را مهم بداریم و رداء هیمنه ی خود را بر قامتی درخور به امانت سپاریم که اخلاق را به ارتقاء اگر نکشاند ، به ابتذال بیش از این هم ننشاند و هزینه ی فرصت توسعه فرزندان این دیار ،در دل ارتجاع پدید آمده ی امروز، به بینهایت برابری ننماید .